مخاطب هایی که کسی نمیشناسدشان

ساخت وبلاگ

وقتی که دیگر نبود

من به بودنش نیازمند شدم وقتی که دیگر رفت

من به انتظار آمدنش نشستم وقتی که دیگر نمی‌توانست مرا دوست بدارد

من او را دوست داشتم وقتی که او تمام کرد

من شروع کردم وقتی که او تمام شد

من آغاز کردم چه سخت است تنها متولد شدن

مثل تنها زندگی کردن است مثل تنها مردن..

تنها آرزویم این است که زمان آنقدر لفت نمیداد، آنقدر کند و فس فسی نبود

و زودتر 20 سالم میشد یا 30 یا 40

سن مردان جا افتاده ی مهم و معتبر.

چه احمق بودم،

و امـــــروز کاش زمان آنقدر شتاب زده و عجول نبود

کاش یک آن فرصت میداد

کاش دوباره 12 سالم بود...

کاش از آن ای کاش های محال ..

با قلب تو کی جز من، بی سپر میجنگه؟...
ما را در سایت با قلب تو کی جز من، بی سپر میجنگه؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hobot19 بازدید : 33 تاريخ : شنبه 5 اسفند 1402 ساعت: 15:20